کد مطلب:122821 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:310

امام حسن در زمان پدر
امام حسن همواره همراه و هماهنگ با پدر بود و از بیدادگران انتقاد و از ستمدیدگان حمایت می كرد.

به هنگامی كه «ابوذر» به «ربذه» تبعید می شد، «عثمان» دستور داد هیچ كس او را بدرقه نكند؛ اما امام حسن و برادر گرامی اش همراه پدر بزرگوارشان، آن آزاده ی آواره را به گرمی بدرقه كردند و به هنگام خداحافظی، از حكومت عثمان ابراز بیزاری كردند و ابوذر را به شكیبایی و پایداری پند دادند. [1] .

هنگامی كه حضرت علی در تعقیب فتنه جویان و پیمان شكنان «جمل» به سوی عراق حركت كرد تا آتش فتنه ی «عایشه»، «طلحه» و «زبیر» را فرونشاند؛ ابتدا «ابن عباس» و «محمد بن ابوبكر» را به كوفه فرستاد. «ابوموسی اشعری» فرماندار كوفه، كه مردی احمق و ترسو بود، مردم را از پیوستن به سپاه حضرت علی باز می داشت. مدتی گذشت و از نمایندگان حضرت خبری نرسید. آنگاه امیرمؤمنان، فرزندش حسن را به همراه «عمار یاسر»، «زید پسر صوحان» و «قیس پسر سعد» فراخواند و همراه آنان نامه ای برای اهل كوفه فرستاد.

امام حسن با مردم كوفه دیدار كرد و نامه ی پدرش را برای مردم خواند. پس از



[ صفحه 230]



آن در مسجد جامع كوفه، برای مردم سخنرانی كرد. «... ای مردم! ما آمده ایم تا شما را به سوی خدا، كتاب او، سنت پیامبرش و داناترین، دادگرترین، گرامی ترین و شایسته ترین فرد برای امامت و رهبری دعوت كنیم. دعوت به پذیرش كسی كه قرآن او را ستوده، و هیچكس بر او سبقت نگرفته است. كسی كه بر دیگران در هر صفت نیكویی پیشی گرفته است. كسی كه برای رسول خدا بسنده و كافی بود؛ هنگامی كه دیگران رسول الله را خوار كرده بودند. كسی كه به پیامبر نزدیك بود در حالی كه دیگران از او دور بودند. كسی كه با پیامبر خدا نماز گذارد، در حالی كه مردم به خدا شرك می ورزیدند. كسی كه در ركاب نبی اكرم نبرد كرد، در حالی كه مردم شكست خورده بودند. كسی كه همراه پیغمبر در میدان نبرد باقی می ماند، در حالی كه مردم از ترس می گریختند. كسی كه پیامبر را راستگو می دانست، در حالی كه دیگران به او نسبت دروغ می دادند...»

«اینك او از شما یاری می خواهد و شما را به سوی حق فرامی خواند و از شما می خواهد كه با او همراه شوید تا توانش را بیفزایید و بر گروه عهدشكن پیروزی دهید. همان گروهی كه یاران شایسته ی علی را كشتند، از كارگزارانش انتقام گرفتند، بیت المال را غارت كردند و در میدان نبرد در برابرش صف كشیدند...»

سخنرانی امام حسن، مردم را به هیجان آورد و آنان را برای مبارزه با جنایتكاران بسیج كرد، به طوری كه تعداد زیادی از مردم كوفه به همراه امام رهسپار جبهه ی نبرد گردیدند.

در صحنه ی پیكار نیز، امام حسن با سخنرانیهای شیوا و محكم خویش، دروغ «عبدالله زبیر» را - كه قتل عثمان را به حضرت علی نسبت می داد - آشكار ساخت و در جنگ نیز رشادتهایی نشان داد تا به پیروزی منجر شد. [2] .

در جنگ صفین نیز امام حسن حضور داشت و همراه پدر پایمردیها كرد. در این جنگ، معاویه ی حیله گر، «عبیدالله پسر عمر» را نزد امام حسن فرستاد تا امام را فریب دهد. عبیدالله به امام حسن عرض كرد: «... از پیروی پدر دست بردار، ما



[ صفحه 231]



خلافت را به تو وامی گذاریم، زیرا كه قریش از پدر تو به خاطر پدركشتگیها ناراحتند، اما می توانند تو را به عنوان خلیفه بپذیرند...»

امام در پاسخ فرمود: «... قریش تصمیم داشت كه پرچم اسلام را برافكند و درهم پیچد، اما پدرم به خاطر خدا و در راه اسلام، گردنكشان ایشان را كشت و آنان را پراكنده ساخت، پس به همین علت است كه با او به دشمنی برخاسته اند و به او كینه می ورزند...»

آنگاه امام به فرزند عمر فرمود: «اما تو ای پسر خطاب! سوگند به آن كسی كه ما را آفرید، گویی تو را می بینم كه امروز یا فردا كشته می شوی. تو فریب شیطان را خورده ای، به همین دلیل به خود بوهای خوش می زنی و از خانه بیرون می روی تا زنان شام را گمراه سازی. ولی خدا ترا به زمین خواهد زد و كشته ی تو را به رو خواهد افكند.»

روز بعد، هنوز سپیده تازه دمیده بود كه فرزند عمر به هلاكت رسید. امام حسن از كنار جنازه ی او گذشت. در این حال مردی را دید كه عبیدالله را به قتل رسانده و نیزه ی خود را در چشمان جسد فرو كرده بود. [3] .

امام در این جنگ هیچگاه از همراهی و پشتیبانی پدر دست نكشید تا اینكه كار به حكمیت كشید. خوارج كه در سپاه امیرالمؤمنین بودند، «ابوموسی» را به عنوان حكم برگزیدند و او فریب دشمن را خورد و حكمی ناروا صادر كرد. امام حسن به فرمان پدر، در یك سخنرانی پرشور توضیح داد كه: «اینان برگزیده شدند تا كتاب خداوند را بر خواهش دل ترجیح داده و مقدم شمرند، اما واژگونه رفتار كردند. چنین كسی حكم نامیده نمی شود، بلكه محكوم است.» [4] .

شیر بیشه ی شجاعت و مظهر پرهیزكاری و عدالت، امیرمؤمنان - كه درود خداوند هماره بر او باد - به هنگام شهادت، بنا به فرمانی كه از پیش از سوی خداوند به پیامبر اسلام داده شده بود، امام حسن را به جانشینی خود برگزید و امام حسین و سایر فرزندان گرامی خویش و بزرگان شیعه را بر این امر گواه گرفت؛ و سرپرستی



[ صفحه 232]



اوقاف و اموال خود را نیز بر عهده ی پسر بزرگش نهاد.



[ صفحه 233]




[1] حياة الامام الحسن بن علي - ص 260 - 261.

[2] مدرك بالا - ج 1 - ص 396 - 399.

[3] علامه سيد محسن امين - در آستان اهلبيت - ص 44 به نقل از وقعه ي صفين نصر بن مزاحم.

[4] حياة الامام الحسن بن علي - ج 1 - ص 479.